"));
حركت٣
يا لطيف

...كثافت ها را هم مي خورد.

ضرورت حركت، از تركيب ما، از فطرت ما، از ساخت ما مايه مي گيرد و به همين خاطر كساني كه حركتي ندارند، مجبورند با تنوع ها خودشان را مشغول كنند. تنوع طلبي، نشان دهنده نيازي است كه ارضاء نشده؛ مثل گرسنه اي كه اگر به او غذا ندهند، كثافت ها را هم مي خورد.
وقتي آدمي حركتي ندارد، مجبور است خودش را با شكل هاي مختلف زندگي فريب دهد تا خيال كند كه حركتي دارد.

كتاب "حركت"- استاد علي صفايي حائري

برچسب‌ها:

حركت ٢
يا لطيف

بايد حركت كنيم...

كساني كه سر به بالا دارند و حركتي متعالي را مي خواهند، مثل سنگ نيستند تا با هل دادن به جايي برسند؛ چرا كه وقتي اين نيرو تمام شد، سقوط مي كنند؛ كه سقوط يك اصل طبيعي براي سنگ هاست. ولي اگر ريشه ها در انسان جان گرفت، آنچه براي همه غير طبيعي است، طبيعي ترين خواهد بود كه حركت بر خلاف جريان طبيعي سنگ ها، يك اصل طبيعي براي حركت گياهان است.
ما بايد سر به بالا داشته باشيم، بايد حركت كنيم و از زير خاك و سنگ بيرون آييم كه حركت، براي آنهايي كه ريشه دارند امكان و حتي ضرورت دارد.
ضرورت حركت، بايد از ضرورت نفس كشيدنمان هم بيشتر باشد تا بتوانيم به خاطر آن، حتي خون و جانمان را بدهيم. مادامي كه ضرورت حركت در اين سطح درك نشده باشد، قطعا انسان در راه مي ماند؛ راه هايي كه پرپيچ و خم و پرخطر است. راه هايي كه پر از درگيري و رنج است.


كتاب "حركت"- استاد علي صفايي حائري

برچسب‌ها:

حركت 1
يا لطيف

گنديدن ضرورت است...

آدمي كه به ماهي چند هزار تومان حقوق و يك زن و بچه و بروبيايي و احيانا يك عنوان روشن فكري و چند جلسه سخنراني قانع است، ديگر چه مي خواهد؟! اگر به اين حد قانع باشد، طبيعي است كه حركتي نكند، طبيعي است كه در ركودش بگندد. اگر به طهارت آب پاك چشمه ها و اشك پاك ابرها هم كه باشد، مي گندد؛ كه گنديدن ضرورت است.
كفر متحرك به اسلام مي رسد، ولي اسلام راكد، پدربزرگ كفر است.سلمان ها در حالي كه كافر بودند، حركتشان آنها را به رسول منتهي كرد و زبيرها در حالي كه با رسول بودند، ركودشان آنها را به كفر پيوند زد.
كفري كه با حركت ما همراه باشد، وحشتي ندارد. وحشت آنجايي است كه با ركودها پيوند خورده باشيم.


كتاب "حركت"- استاد علي صفايي حائري

برچسب‌ها: