"));
تغییر
1. مشروعیت و تغییر

یا لطیف

به جای مقدمه:
خوب می دانم که نزدیک به انتخابات از این حرف ها زدن مساوی است با برداشت های سیاسی و جبهه گیری های گاه ناعادلانه و حتی تقدیس و تکفیرهای نابخردانه. اما آن چه مرا مجاب می دارد تا بنویسم امید تاثیری است که از نوشتن دارم، چه این که اکنون که فضای انتخابات گرم می شود طرف داران هر کدام از نام زدها قاعدتا به دنبال بحث و تبادل نظر و ارائه راه کار و شعار برای رای آوری نام زد خود هستند و از این رهگذر می توان امیدی به تاثیر این حرف ها - ولو به قدر لحظه ای تامل- داشت. این حرف ها به معنای نفی و اثبات هیچ کدام از نام زدها و جریانات سیاسی نیست؛ چه کهف هیچ گاه به دنبال سیاست و منازعه سیاسی نبوده و نخواهد بود انشاءالله.

ساختار قدرت به مجموعه نهاد ها و ساختار ها و پیکر بندی موجود در عرصه حکومت و اعمال حاکمیت اطلاق می شود که غالبا دارای گونه ای مشروعیت در جهت اعمال قدرت و حاکمیت باشد. هر حکومت و ساختار قدرتی لاجرم باید بتواند مشروعیت خود را -فارغ از نوع مشروعیت- همواره حفظ و حتی الامکان قوت بخشد، تنها در این صورت است که نظام حاکمیتی می تواند به دوام و بقای خود امیدوار بماند.
این حفظ مشروعیت نظام حاکم، مستلزم شناخت دقیق حاکمان از منابع مشروعیت و جامعه مورد نظر و همچنین عملکرد صحیح و منعطف آنان برای ایجاد تغییرات لازم در جهت حفظ و افزایش مشروعیت ساختار قدرت است. این نکته از آنجا اهمیت دوچندان می یابد که نه تنها عوامل داخلی بر مشروعیت نظام و ساختار سیاسی موثرند بلکه عوامل خارجی از قبیل دشمنی های مستقیم و غیر مستقیم دشمنان و تهاجم نرم و فرهنگی آنان نیز در این میان نقش موثر و گاه بی بدیلی ایفا می نماید.
بنا بر آن چه گفته شد، یکی از مهم ترین و اساسی ترین نیازهای هر ساختار حکومت در جهت بقای خود، رصد دقیق ابعاد تحولات اجتماعی و نرم افزاری جامعه، برنامه ریزی دقیق و مهندسی حساب شده ارکان حاکمیت در جهت حفظ مشروعیت است. این تلاش می تواند گاه بسیار سطحی و روبنایی مانند تغییر افراد و رویکرد و گاه بسیار اساسی و زیر بنایی مانند تغییر ساخت سیاسی و حتی تغییر قانون اساسی باشد.
از دیگر سو باید به این نکته توجه داشت که هر نظام سیاسی در طول زمان بایستی در مسیر رشد وبالندگی قدم برداشته و علاوه بر رفع مشکلات و ضعف ها در جهت افزایش ظرفیت ها و اصلاح ساختارها گام بردارد تا بتواند در مسیر تعالی و کمال پیشرفت نماید.
نوع تغییر و تحولات در عرصه حاکمیت و ساختار سیاسی به عوامل مختلف و متعددی بستگی دارد که از آن جمله می توان به جهان بینی و ایدئولوژی حاکم بر جامعه و ساختار حاکمیت، شکل و نوع ساختار سیاسی، ساختار ارزشی جامعه، و حتی ساختار جمعیتی جامعه اشاره کرد. به عنوان مثال در یک جامعه جوان تغییرات متفاوتی از یک جامعه مسن، مطلوب خواهد بود.
بدون شک ایران نیز از قواعد پیش گفته مستثنا نیست و - اگر باور داشته باشیم که انقلاب ایران و نظام جمهوری اسلامی نمونه نوین و جدیدی در ساختار سیاسی حکومت هاست- بایستی قبول کنیم که این نظام نوپا بیش از باقی ساختارها قابلیت و نیاز به بازبینی و اصلاح و افزایش ظرفیت دارد تا به بلوغ و تکامل سیاسی برسد.
تغییرات لازم در جامعه ایران باید پیش از هر چیز، همخوان با روح انقلاب اسلامی و ساختار ارزشی حاکم بر آن بوده به علاوه بایستی مطابقت و هم خوانی لازم را با شرایط کنونی جامعه - علی الخصوص هرم سنی جوان جامعه- داشته باشد. مضاف بر همه این بایدها؛ تغییر بایستی در جهت افزایش ظرفیت نظام سیاسی و بهبود عملکرد آن باشد.
اما پیش از هر سوالی بایستی به این سوال پاسخ داد که آیا در شرایط کنونی نیاز به تغییر چه در افراد و رویکردها و چه در ساختار و قوانین دیده می شود یا نه؟اگر احساس نیاز به تغییر هست، این تغییر بایستی در چه حدی انجام گیرد؟و از همه مهم تر این که این تغییر چرا باید انجام گیرد؟

برچسب‌ها:

تا به حال 0 نفر نظر خود را گفته‌اند:

ارسال یک نظر