"));
ختم کلام
تو برای هر جاهایی که می‌روی یک دست لباس می‌پوشی برازنده‌ات. این‌جا هم همین‌طور است: کهف برای خودش یک خانهٔ درست و حسابی‌ست. ولی از جنسی دیگر. هر وقت که بخواهم ضیافتی درش که اتفاقاً خانه اوّل و آخرم است بدهم، باید رنگ و روی و لباس‌ام به‌اش بیاید تا بتوانم واردش شوم. شاید از من بپرسی چه شده که دارم این‌ها را برای‌ات می‌گویم؟ هیچ! فقط از این خانه و لباس خسته‌ام. شاید دیگر هم قصد نکنم هم‌چه لباسی را به تن کنم. خوبی فضای مجاز هم این است که هر وقت بخواهم؛ می توانم خودم را در لباسی که به این خانه بخورد دربیاورم. بی‌آن‌که خانه‌ام ویران شده باشد. پس می‌گذارم‌اش و می‌روم. یک کلیدش هم می‌ماند پیش آمیزفرنگیس. یا حق.

برچسب‌ها: ,

تا به حال 0 نفر نظر خود را گفته‌اند:

ارسال یک نظر