سلام علیکم «آمیز»!
احوالات؟ اوضاع دماغی و مزاجی حضرت اجل چطور است؟
مدتی بود که از جناب مستتاب (!) آقای برادر- به قول خودمان – راپورتی نرسیده بود تا اینکه حضرات راپورتچی خبر از فوران قریحه جنابعالی از دیار دیگر دادند. برآن شدیم که بیاییم و قلم نوشتی در مدح و نقد اشعار متراوشه از ذهن بالانگر آن عارف همایونی و عقبی نگر از خود به یادگار گذاریم که ناغافل اخترکی پرکشید و پیش از موعد دست رنج شیخ را به رخ عام و خاص کشید!
بسی دل غمین و دیده نمین شدیم نه از آن باب که جمع بیشتری از برکت افاضات حضرتش مستفیذ می گردند و از آن جهت که نشر اینگونه مکتوبات جای را بر اشاعه ی اکاذیب و هجویات تنگ گرداند، بل من باب آنکه عوام الناس را چه به درک چنین سروده های مملو از معنایی؟!
جز ان نمی شود که هر خواننده ی عامه ای نظری سرد و خشک بر اشعار سرشار از شور و احساس جناب «آمیز» عزیز انداخته و از پس ان اختر می اندازد!
تصدعمان بیش از این جایز نیست تنها اشارتی بر نکته ی ناگفتهای و عرضمان تمام. نشر و ترویج چنین مطالب ارزشمندی ،که تعدد آن در میان شباب امروزی جای بسی خوشبختی دارد، از آن جا که مسئولین ارشد ورازت فخیمه ی ...(اسمشو نیار!) کمر به نابودی آنها بسته اند(!) کاری نه تنها شایسته که بایسته است. به شخصه با حال استدعا در طلب بیش گشتن درج چنین آثاری بالاخص مجازا و در غالب وبلاگها (دیگه برای این یکی معادل پیدا نکردم، شرمنده!) بوده و از محضر والای جناب «آمیز فرنگیس خان الموتی (!)» درخواست استمرار و تداوم نگارش انگونه مکتوبات و همچنین معرفی دیگر جوانک ها و جوانه های مشتغل به چنین اموری، در صحیفه ی غیبی کهفه! (همان وبلاگ کهف) و یا هر ناکجا آباد دیگری را دارم.( نا کجا آباد هم جایگزین دیگری برای فضاهای مجازی می باشد!)
به قول شاعرکی،
دست و دل دینتان ز شبنم پر باد
یا علی مدد
برچسبها: پستونوشت
dar zemn oon alamooti az koja chasbid tage amiz farangise gis boride?!!
حتم دارم که تویی آن شبه آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش