يا لطيف
تو بايد از فراز اين همه سال بيايي؛ كه سال ها را ناي ايستادن بي تو نيست و هر نوروز كه مي آيد، از مادر پير زمستان اين نويد را مي شنود كه تو خواهي آمد و با آمدنت گل ها شكوفه مي كنند. تابستان كه شروع مي شود، ديگر قدم ها كند مي شود و نفس ها به شماره مي افتند؛ از ترس اين كه مبادا برگ ها بي روي تو زرد شوند. پاييز كه مي رسد ديگر همه "زرد روي" ايم كه باز چه شد...خمودي زمستان و برف پيري كه مي نشيند ديگر نوميد مي شويم تا نو "روزي" ديگر و...
تو بايد اما بيايي كه خستگي هامان در شود...
اما تو بايد جمعه بيايي كه در آن گفته اند "فاسعوا الي ذكرالله و ذروا البيع" و تو بي هيچ كم و كاست "ذكرالله الاكبر"ي و ما از اين بيع و شراع عمر و مال هيچ خيري نديده ايم؛ پس بيا كه با آمدنت مژده"فانتشروا" است...
تو بايد عاشورا باشد كه بيايي و ندايت بايد همان "هل من ناصر ينصرني" باشد، تا آن ها كه بطونشان از حرام پر است، ندايت را نفهمند و هلهله كنند...تا شيپورچي شيپور جنگ بنوازد؛ كه در جنگ، مرد از نامرد مشخص مي شود...تا "زبر الحديد" آبديده شوند...تا امتحان جان و مال و ناموس...تا زينب ها پيدا شوند...
تو كه آمدي بايد از ما امتحان "بابي انت و امي" بگيري...تو بايد از همه آنها كه "عاشورا" مي خوانند و آن را حفظ اند "حرب لمن حاربكم" را بپرسي...تو بايد "شايعت و بايعت و تابعت" را از نو براي مان معنا كني...
اما يادت باشد "محرم" بيايي كه "روي سياه" مان را به "پيراهن سياه" مان ببخشايي...
راستي ما حافظه مان خوب نيست، تو كه اين "عهد" و قرار ها يادت مي ماند؟
برچسبها: پستونوشت
سلام
اين روزها که مي گذرد ...تمام احساسم اين است که آمدنت بسيار نزديک شده ...بسيار ... از شوق تنم مي لرزد و از ترس رنگم مي پرد ...که مبادا خار راه باشم نه همراه ...
خودتان بايد مولا ياري مان کنيد ...
Omme Davood shodam o rahayiat ra az gheybate kobra khastam. kei miaiy? key
rasti didam nazarat ro hazf kardin, men babe entegham fingilish nazar dadam! ya Ali
من باب توضیح عرض شود که: بهخاطر فیل/تررر شدن سایتی که نظرها را میگرفت و منتشر میکرد؛ ما مجبور شدیم دوباره به سامانهٔ نظردهی بلاگر کوچ کنیم. از اینکه دسترسی به نظرهای قبلی دیگر امکان ندارد، عذرخواهی میکنیم.
موفق و باشی و شاد
یا علی مدد
مطلبتون خیلی زیبابود،نمیتونم بگم یاد چی افتادم.کاش خدا اشتباهات مارو ببخشه.
میخواستم بگم اگه تو خط مطالعه آثار عین صاد افتادید من یه حاج آقایی رو میشناسم که استاد اخلاق دوستان خانوادگی ماست.ایشون شاگرد و مرید استاد عین صاد بودند.اگه بخواهید میتونم شماره شو بهتون بدم.
ببخشید فیروزی هستم.
انتظار شیرین ترین کاریه که این روزا ازش لذت می بریم.