یا لطیف
همهی ما دردی داریم به وسعت حقارتمان، هر چه حقارتمان بیشتر میشود دردمان هم بیشتر نمود میکند. به قول مولانا "دردی است غیر مردن..." همه ما این درد را داریم و هر کدام تا یک جاهایی تجربهاش کردهایم. من که این جا مینویسم، مینویسم که دیده شوم، یا لااقل نوشتهام دیده شود، تو هم همین طوری... اصلاً همهمان همینطور هستیم... دنبال دیدهشدن هستیم؛ حالا ممکن است یک فرقهایی با هم داشته باشیم؛ مثلاً یکی درس میخواند که دیده شود(دیدهاید که؟)، یکی دیگر درس نمیخواند، یکی کار تشکیلاتی و تشکلی میکند، یکی کار سیاسی، آن یکی حرفهای قشنگ میزند و تحلیل ارائه میدهد و یکی هم مثل من مینویسد، یکی هم... امّا همه در این مشترک هستیم که میخواهیم دیده شویم... و این درد به وسعت حقارت ما است... اصلاً نمیخواهم نگاه نو و روشنفکرنمایانه داشته باشم و اصلاًتر نمیخواهم که بگویم این بد است که همهمان میخواهیم دیده شویم... فقط میخواهم بگویم که این طور هست و الان که من بیکارترم، این برایم مشکل ساز شده و ذهنم را به خودش مشغول کرده... راستی یک بار هم که شده بیاییم و با خودمان رو راست حساب و کتاب کنیم که چند تا کار برای دیدهشدن کردهایم...
پینوشت:
1. مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه....
برچسبها: روزانه وقایع