تیک تیک، تیک تاک، تیک تیک، تیک تاک، تیک تیک، تیک تاک... صدای ساعت است که دارد کمکم برایم تکراری میشود، ملالآور... خستهکننده... زجر آور... تهوعآور... میفهمی؟... چه روزها که یک به یک... روز که میشود خستگیهایم مضاعف است... باور میکنی؟... روز از نو... اضطراب ندارم؛ دلهره هم... تنها و تنها خستگی... سعدی میخواند:
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فرو شوید دست از همه درمان ها
من هم دست شستهام... همین چند دقیقه پیش... با آب سرد و مایع گلرنگ... شوخی میکنم؟... نه... هیچ وقت این قدر جدی نبودهام؟... .عاشق شدهام؟... من؟... فکر نمیکنم... اصلاً قرار شده که حالا حالاها فکر نکنم... حافظ میخوانم:
کار ملک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش...
تأمل ندارم؛ تحمل هم... تیک تیک، تیک تاک، تیک تیک، تیک تاک، تیک تیک، تیک تاک... باز هم این صدای زجرآور... تهوعآور... میفهمی؟... تکرار... تکرار... آونگ... عقربه... دیوانهام؟... شاید... مجنون؟... خسته... حافظ میخواند:
خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر...
همه جمعاند... بالای سرم... حال احتضار دارم... شاید هم احتراز... بل اهتزاز... حافظ... مولانا... سعدی... وحشی... حالا وحشی برایم مصیبت میخواند:
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید...
یاد بهمن میافتم... وحشی... علی... اندیشهسازان... کوه... از این بالا چهقدر آدمها دوست داشتنیترند؟... دوستها چهقدر نزدیک؟... فاصلهها چهقدر کمتر؟... نالهای در باد پیچیده:
کاش که این فاصله را کم کنی...
از دور سوال و جوابی گوشام را پر کرده... عربی است... مفهوم... لمن... الیوم... القهار... صدا نزدیکتر میشود... بلندتر هم... خشن نیست... اما ترسناک... رعب آور... از خواب بیدار... تیک تیک، تیک تاک، تیک تیک، تیک تاک، تیک تیک، تیک تاک...
نور از لای پرده و پنجره به صفحه قرآن میتابد، این خود قرآن است که میخواند:
"لمن الملک الیوم لله الواحد القهار"
برچسبها: پستونوشت
خدا بیامرزتش !
راستی قشنگتر هم می شه عاشق بود. چه توصیف ناجوری از عشق کردین. مخصوصا عشق خدا. عشق درد داره. ولی صفا هم داره که به دردش می ارزه.
ولی جدی یه نکته:
هیچ دقت کردین همه دنیا از همه دنیا خسته شدن؟
یعنی چی؟
یعنی اینکه دونه دونه آدم ها رو که ببینی، تو دنیا هیچی دیگه راضیشون نمی کنه.
همه خسته ایم. کوچیک و بزرگ. خوب و بد
ما آقامونو می خوایم
ولی با تمام خستگی انتظار باید تلاش کنیم. اونی باشیم که آقا مون میخوان. حرف خالی فایده نداره
یا علی مددی
وای ...پس او چه می گوید یعنی دعا نکنم ...خدایا ... چه کنم ... از آن موقع که آن... آن روحانی گفت... گفت که می آمد به یک شرط نه ...نه شرط نگذاشت ... می گفت می آمد اگر سربازان هم می آمدند... آتشم زد ... دیوانه شده ام ... نه شاید به خود آمدم .. او گفت ... با اضطراب میگفت که اینها چه میگویند مولا (عج) می آمد آری ظهور می کرد اگر سرباز به اندازه کافی داشت.
انگار همه ما شبیه همیم.
آه ای سفر کرده بازآ...
خسته،دلشکسته،مجنون،دیوانه...
حالم دیگه از هرچی دنیاست به هم می خوره!
چقدر این امتحان سخته،نه،...این منم که هیچ وقت درس خون نبودم.
دعاتون می کنم.توی ماه رمضون خیلی دعامون کنید.
کدوم وری مومن؟ کدام وری نوشتی؟ نکنه هنوزم می نویسی؟
خستگی از تکراره؟ یا نه، خود خستگیتم تکراریه؟
توم گیر کردی؟ تو دیگه کجا موندی؟ مثل من لای صفحات امسال تقویمی؟ یا جلوتر رفتی، مثلا هزارو چهارصد یا شایدم دورتر؟
نگو که تقویمت تا اخر امسال بیشتر نداره، بابا تو که انقد کم طاقت نبودی مرد...
می خوای اشکمو دربیاری؟ می خوای از دست خودم شکایت کنم؟ آخه نمیدونی چه خبره، میدونی؟ نه، اگه می دونستی زندم نمیذاشتی!
الان که دستت بهم نمی رسه می گم، ولی اگه بعدا تکذیب کردم تعجب نکن!
آره! همش تقصیر منه... باور کن همه ی همش زیر سر منه احمقه! واضح تر از این نمی تونم بگم، شاید حاجی بهتر بهت بفهمونه چی می گم؛
چه کنم وجود نحسم، شده مانع ظهورت...
حالا فهمیدی چی میگم؟ دیدی تکراره مکرراته، دیدی هرچی بنویس فایده نداره. مشکل اینجاس بابا، نشسته و با کمال پررویی هنوزم داره می نویسه.
ببینم، نکنه هنوزم داری می نویسی؟ کدوم وری بابا؟ خیالت راحت، تا من هستم هیچ خبری نمیشه.پس؛
گر با گنهم باعث آزار توهستم،
با آمدن پیک عجل زیر گلم کن
حالا پیشنهاد می کنم اول برا من دعا کنی...!
من از عشق تعریفی نکردم که بدجور باشه یا خوب.