"));
ما و غزه
2. چرا كاري نمي كنيم؟

واكنش به هر موضوع مستلزم شرايطي است كه با تحقق آن ها مي توان انتظار داشت كه انسان به موضوع، واكنشي مثبت و در خور نشان دهد. به اين ترتيب بايستي به دنبال شرايط لازم براي انجام واكنش مناسب به اين موضوع باشيم:
• آگاهي داشتن: اولين شرط براي واكنش وجود آگاهي نسبت به موضوع است. در حقيقت تا كنشي درك نشود واكنشي نيز بروز نخواهد كرد. يكي از دلايل عدم پاسخ درست و واكنش درخور به موضوع غزه همين عدم آگاهي از عمق موضوع و شرايط آن است. به عنوان مثال بررسي كنيد كه چند نفر از افراد جامعه ما نسبت به فلسطين و جايگاه جغرافيايي و سياسي و هم چنين شرايط دقيق غزه و مردمان آن اطلاع دارند؟ اين بررسي را با هر جامعه آماري كه در نظر داريد انجام دهيد؛ بعيد مي دانم درصد آن قدر بالا باشد كه بشود ذكر كرد. بديهي است وقتي در جامعه اي نسبت به موضوعي تا اين حد جهل فراگير داشته باشيم نمي توان انتظار چنداني داشت.
• درك اهميت: يكي ديگر از شرايط انجام واكنش صحيح درك اهميت موضوع است. اين مطلب هر چند با آگاهي داشتن مرتبط است، اما تفاوت هايي نيز دارد. اهميت به معناي "درك جايگاه يك دانسته در چهارچوب جهان بيني و دانايي هاي كلي است." بنابراين مخاطب بايستي علاوه بر آگاهي داشتن، داراي جهان بيني و دانايي هاي كلي- كه شامل فطرت و غرايز نيز مي شوند- نيز بوده و هم چنين موضوع در آن چهار چوب كلي، داراي معنا و جايگاه باشد. به ديگر سخن هر چه اين دانايي هاي كلي بيشتر و عميق تر باشند دامنه درك موضوع فراتر خواهد رفت. به عبارت ديگر آگاهي داشتن شرط لازم براي درك اهميت است اما شرط كافي نيست. در اين مورد اعتقاد دارم كه در موضوع غزه اين ارتباط با جهان بيني و دانايي هاي كلي براي مردم ما هنوز ايحاد نشده و اگر ايجاد شده در سطوح بسيار نازله به سر مي برد.
• عواطف و احساسات: انسان موجودي است كه علاوه بر عقل و بينش داراي نيروي قوي ديگري به نام احساس و عاطفه است؛ نيرويي كه نقش بسيار پر رنگي در زندگي و حتي تاريخ بشر داشته است؛ از اين رو نبايستي از اين قدرت عظيم به هيچ عنوان غافل شد. تحريك عواطف در مسير درست و حقيقي جز از طريق هنر و آن هم هنر متعالي كه همان "خلاقيت در مسير كشف و تبيين حقايق عالي است."ميسور نخواهد بود. نكته اي كه بايد در اين جا اشاره كنم اين است كه برخي در راه تحريك احساسات به بدترين نحو ممكن عمل مي كنند مثلا همين رسانه هاي داخلي را نگاه كنيد، از غزه جز تصاوير كودكان مجروح و شهيد آن هم در بدترين حال ممكن چيز ديگري مي بينيد؟ درست است كه اين تصاوير در همان نگاه اول بيننده را متحير و دچار رقت قلب مي كند اما آيا اگر تصوير ديگري ببيند باز هم به همين مقدار تحريك خواهد شد؟ اين همان آفتي است كه به آن سخت شدن دل مي گويند. گمان مي كنم تعبير "تحريك يك بار مصرف" تعبير مناسبي براي اين اطلاع رساني باشد. سوال ديگر اين كه در موضوع غزه تا حال چه مقدار كار هنري اعم از شعر، داستان، رمان، نمايش، فيلم و ...انجام شده؟چه تعداد كليپ با اين موضوع داريم؟ چند ساعت برنامه هنري با اين موضوع توليد شده؟ آيا با اين زير ساخت اسف بار انتظار واكنش صحيح بيجا نيست؟
• افق ديد: هر انساني به ميزاني بزرگ و قابل ستايش است كه افق ديد بزرگ تري داشته باشد. بسياري از ما كه ادعاي دغدغه مند بودن را داريم دچار افق هاي كوچك هستيم. افق هايي كه گاه به خودمان محدود مي شوند،گاه به كلاس مان،گاه به دانشگاه،گاهي به شهر و ...هر چه قدر افق كوچك تر باشد كاري كه انجام مي دهيم نيز كوچك تر خواهد بود. بسياري از ما در پيش بيني هاي مان تنها "پيش ِ بيني مان" را مي بينيم. مثلا تا حالا فكر كرده ايم كه در دنيا چه چيزي مورد احتياج است و براي رفع‌ آن برنامه ريزي كرده ايم؟ يا اين كه مثلا تا حالا براي دنيا انديشيده ايم و حرفي براي گفتن داريم؟
حرف در اين مورد بسيار است و قطعا شما هم مي توانيد بر اين فهرست بيافزاييد اما گمان مي كنم براي اين كه چهار چوب قابل قبولي براي بحث داشته باشيم همين مقدار كفايت مي كند.

برچسب‌ها:

تا به حال 0 نفر نظر خود را گفته‌اند:

ارسال یک نظر