"));
سیوفنا علی من؟
یا لطیف

در اخباری که از حرکت امام حسین(ع) از مکه به سوی کوفه نقل می کنند یکی این است که حضرت در مسیر از شخصی که از سوی کوفه می آمد از احوال مردم کوفه می پرسند که او در جواب چنین می گوید:"قلوبهم معک و سیوفهم علیک". قلب ها شان با توست ای پسر پیامبر(ص) و شمشیرهاشان برای قتل تو آماده است.این دوگانه(پارادوکس) از موضوعات عجیب تاریخ است که مردم کوفه - که از شیعیان علی ابن ابیطالب(ع) و اهل بیت هستند - چگونه دست در خون پسر پیامبر می برند و از این گونه نقل ها در خصوص حادثه کربلا کم نیست،شاهد دیگر آن که سپاهیان عمر سعد در هنگام غارت خلخال و گوشوار حرم رسول الله اشک در چشم دارندو بر مظلومیت آنان می گریند غرض آن که "فاعتبروا یا اولی الابصار".
با تو هستم نخبه بسیجی و...؛شمشیرت را به روی که کشیده ای؟اصلا شمشیر داری؟خودت را برای این جنگ آماده کرده بودی؟آن دوران آرامش را یادت هست که استراحت کردی؟چو فردا شود فکر فردا کنیم را؟مستی پیروزی را؟حالا که افسر این جبهه هستی چه می کنی؟گوشه ای نشسته ای و اشک می ریزی بر مظلومیت مولایت؟حواست هست که کجای این خط ایستاده ای و ملزومات ایستادنت در این جبهه چیست؟
دوستان بسیاری دارم که احتمالا گمانشان این است که حالا با این راه پیمایی و حضور در صحنه!!!دیگر تکلیف از گردن شان ساقط است و به وظیفه شان عمل کرده اند. غافل از آن که حضور در راه پیمایی و...تکلیف عوام بود-نه این که تکلیف خواص و نخبگان نبود –. سوال من این است که تکلیف نخبه در این مصاف چه بود و چه هست؟روشنگری و تحلیل دادن با کیست؟برنامه ریزی و طرح ریزی با کیست؟سازماندهی و به کارگیری نیروها وظیفه کیست؟پیش بینی شرایط آینده و آمادگی برای اتفاقات با کیست؟

پی نوشت:

1. آن چه نوشته ام حدیث نفس است شما زیاد به خودت نگیر.
2. این چند خط فقط طرح بحث است؛ اگر عمری بود در نوشته های بعدی کمی مطلب را باز می کنم.
3. گفته بودم که کم می نویسم؛بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود.

برچسب‌ها:

تا به حال 0 نفر نظر خود را گفته‌اند:

ارسال یک نظر