"));
زاد راه حرم وصل نداريم...
بوي تعفن اينجا خفه ام مي كند، در و ديوارش بوي نفس مي دهد. و اگر گفته اند كه "شرف المكان بالمكين"، لابد "شرِّ المكان من المكين" هم پر بيراه نيست. حالا درست كه مثل سيد مرتضي اين قدر مرد نيستم كه همه آنچه حديث نفس مي دانم در گوني بريزم و بسوزانم؛ اما آن پايه هم نامرد نبوده ام كه بر اباطيل بپويم و چند نفري را كه اينجا مي آيند به بطالت بخوانم. فرش نا گرفته را ديده اي كه آفتاب مي دهند تا بويش برود؟ لابد بايد اينجا هم چند وقتي آفتاب بگيرد تا از تعفن رهايي يابد. گمان ميكنم باز هم به اينجا برگردم اما كي؟والله العالم.تو خيال كن مرخصي رفته ام از دست ابليس و اعوانه و انصاره...
اخبار و جرايد و سايت و ...حتي تر اينترنت را هم كنار گذاشته ام كه مخل اند به حال و احوال و كار و اشتغال...كه فردا روز پرسش است از حال و اشتغال...فوتبال و سياست و فرهنگ و.. هم ندارد؛ همه سكه "غفلت" مي زنند در اين بيع و شراء كه گفته اند "فاسعوا الي ذكرالله و ذروالبيع"...
روي صحبتم با تو خواننده اينجاست؛ وجود اگر داري، به جاي خواندن اين اراجيف، بنشين و چند خط قرآن بخوان.كامنت گذاشتن اينجا هم دردي نه از من دوا مي كند كه نمي بينم و نه دردي از تو؛ دست بالايش مي شود حكايت فاتحه بر قبر خالي خواندن.

پي نوشت:

1. يقين دارم كه فقط حرف هاي يك مرد است كه ارزش خواندن دارد و مردتر از "سيدروح الله" به عمرم نديده ام و شايد نخواهم ديد.اگر مردي بنشين و حرف هايش را بخوان، فقط 22 جلد است.
2. طاير قدسم و از دام جهان برخيزم...

برچسب‌ها:

تا به حال 3 نفر نظر خود را گفته‌اند:
Anonymous کاظمی گفت...
سلام فرنگیس جان
کارت درسته برادر
جز با اسباب شیطان در گیر نیستیم.
می دانم
امیدوارم برنگردی
دعا بفرمایید

و آنگاه که عذاب الهی همچون صاعقه ای نازل شود:

Anonymous ناشناس گفت...
ما که نفهمیدیم کاظمی چه گفت ما که نفهمیدیم آمیز چه گفت چقدر این روزها خنگ شده ام هیچ نمیفهمم و فقط سر درد دارم!فکر کنم اینجا یک رسالتی داشت که اگر نداشت واویلا و اگر داشت و الهی بود شاید اسباب شیطان باعث بستن باشد و شاید...

ارسال یک نظر