یا لطیف
گفته بودی"چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور"
نوح من هم شد ملول از باد و باران غم مخور!
گفته بودی"عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست..."
آتش نمرودِ شهوت کشت ابراهیم را جان غم مخور!
گفته بودی"دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت..."
مانده از حرکت (آ)سیای دور گردان غم مخور!
گفته بودی"در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم..."
کعبه هم دیگر ندارد روح و ریحان غم مخور!
"حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور"
برچسبها: شعر
من بلد نیستم؟